عزم دیدار تو دارد جان ِ بر لب آمده .. باز گردد یا بر آید؟ …
|
عزمِ دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده. باز گردد یا بر آید؟ چیست فرمان شما؟ معشوقا! عمری به عزم دیدارت قدم در طریق آشنایی با تو نهادم، از فرط شوق آن جانم به لب رسید و ثمره ای جز محرومیت بر نگرفتم. |
|
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده: بازگردد یا برآید چیست فرمان شما کس بدور نرگست طرفی نبست از عافیت: به که نفروشند مستوری بمستان شما بخت خوابآلود ما بیدار خواهد شد مگر: زآنکه زد بر دیده آبی روی … |
|
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی 〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜 عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده بازگردد یا برآید چیست فرمان شما 〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜 به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند … |
|
( ٢ )جان به لب رسیده من سر ملاقات تو را دارد.چه مىفرمائى؟از تن برآید(و بهدیدارت نایل)یا به تن باز گردد(و در دورى تو به سر برد). |
|
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده باز گردد یا بماند چیست فرمان شما عاقبت منزل ما وادی خاموشان است. حالیا قلقله در گنبد افلاک انداز عاشقم برلطف و بر قهرش به جد. بالعجب من عاشق این هردو ضد |
|
گفتی: «لب چشمه حیات است!» در داستان ها آمده است که خضر به دنبال آب حیات بود. اگر خضر لب های تو را ببیند می گوید که این ها لب و کنار چشمه آب حیات است. از سعدی عزیز: بر مرگ دل خوشست در این واقعه مرا |
برچسبها:بهترین اشعار حافظ شیرازی؛ ابیات ناب در مورد عشق دوست و ..., دیوان حافظ/ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما - ویکینبشته, ساقيان بزم - ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما - غزل 12 ..., عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده, گنجور » سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹, مشاعره (حرف ـ ط ـ ظ ـ ع ـ غ ـ ف ـ ق ـ ک ـ گ )